واعظان!


یه معلم داشتیم دوران راهنمایی ...بماند که معلم چی بود!
کلا از همون سال اول راهنمایی ارادت خاصی به من داشت تا میتونست سعی میکرد یه ایرادی از من بگیره...تو هر موردی... !!! از مدل کفش... نوع جنس چادر... اصن به همه چی گیر میداد!!!!مجبور شدم بخاطر اینکه به النگوم گیر میداد ساق دستم کنم!!!!
دقت کنین من وارد راهنمایی شدم 11-12 سالم بود از راهنمایی خارج شدم 15 سال نداشتم بچه ای بیش نبودم یعنیولی خب ایشون با سختگیری هاشون ما رو مرد با آوردن
نمیدونم چرا فقط به ماها گیر میداد ! دختر خودشم بودا  همه اون عیبایی که از نظر اون برای ماها عیب بود رو داشت! در مواردی عیبناکتر از ما بو تازه
  نبود هفته ای که من بخاطر حرفاش اشک نریزمجزء معدود کساییه که هیچ وقت قرار نیست ببخشمش!!!!
خیر سرم همسایه بود و آشنا
خیلی وقت بود ندیده بودمش یعنی الانم هنوز ندیدمش خدا روشکر!ولی خب با وجود همه ی اینا همچنان مورد الطاف ایشون قرار میگیریم!
چند روز پیش حاج خانوم مادرمو تو صف نماز میبینه و بعد از احوالپرسی طبق عادت مالوفشون شروع میکنن به امربه معروف و نصلیح و از این جور حرف:
میریم که در ادامه مکالماتشونو با مادر من  داشته باشیم!
(اون قسمتای تو پرانتز واگویه های ذهن منه وقتی که مادرم داشت اینا رو برام تعریف میکرد!!!)
 
حاجیه خانوم(علیها السلام):به فرزانه بُگو خاطر پول درس نخونه!
مادر گرام: کو تا اونروز برسه که با علمش بتونه پول جمع کنه!
(کوته فکر راه های آسونتری هم برا رسیدن به پول بود...)
حاجیه خانوم:همه این دکترا پولکی ان..هیش تا دکتر دیدین که رد پول نباشه؟!
مادرگرام:
(کاشکی اونجا بودم همچین جوابت مدادم حظ کنی...)
حاجیه خانوم:خیلی حواست باشه به حجاب دخترت!!!!
مادر من:خدا رو شکر خودش حواسش به اینا هه!
(آخه من چی به امثال تو بگم!)
حاجیه خانم:خیلی دلم خشه دختر خودم دانشگاه معارف مخونه...اینایی که دکتر مشن همشون بی حیا هستن...ندیدی مطبشون مری چه عنترایی کدن منشی(من همینجا از محضر همتون بخاطر این بی ادبی عذر میخوام ولی عین کلمه حاج خانموم رو نوشتم)!!!!!!!
مادر من: نه حالا همه خو ایرو نیستن... هر جایی خوب و بد داریم... ...دختر خاله خود منم متخصصه الان نسبت به قبل بهتر شده مه بدتر نشده..اینایی که مگین خیلی تعدادشون کمه!
(مادر من اصن جواب همچین آدمایی رو نباید اینجوری داد...باید برمگشتی بهش مگفتی:دکترا بدن؟! پولکی ان؟!بی حیا و ... ان؟! چرا دختر خودتو بدبخت کردی؟چرا دخترتو دادی به یه متخصص که حداقل یه 10-15 سالی بزرگتر از خودشه!ا!! حواست به زندگی دخترت باشه که انداختی اش تو چنگال همچین آدم پست!)

اینجاست که ادم میخواد بگه:

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند

چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند

نظر سنجی!

نظرات خودتون را در مورد شخصیت  من بگین با اسم مستعار هم باشه مهم نیست


پ.ن: سال پایینی جون دور از دیده! پیشنهاد داد یه نظر سنجی بذارم در مورد شخصیت خودم که بیاد هر چی تو دلشه بگه و شخصیت منو رو کنه که همه ملت منو بشناسن:|

منم دیدم قبلا این پستو گذاشتم رفتم همونو بازنشرش کدم:)

سال پایینی گفت توضیح بدم که شخصیت من مث جیگر میمونه زود جوگیر میشم درنتیجه حواستون باشه تعریف تمجید نکنین:|

پ.ن2: تو باز نشر بجای تاریخ 1392 زدم 1390 کلا پستم به باد فنا رفت! مجبور شدم کل کامنتاشو کپی کنم! اینا رو واقعا بچه ها نوشتنا من کپی شون کردم ! یهو نگین تاریخ و روزش یکیه خودم نوشتمشون!:|

بدون عنوان!

تو که روزی گفتی:

"قایقی خواهم ساخت

پشت دریا شهری است..."

قایقت وسعت دنیا باید

همه ی اهل زمین دلگیرند...

غافل از گم شدن خود همگی

درپی گمشده ای میجویند

چه تلاش عبثی!

تا رسیدن به هدف

یک گذشتن باید!

نه گذشتن از شهر به دیاری دیگر!

یک گذشتن از خود

یک گذشتن از من...

باید اینگونه نوشت:

تو خدا را دریاب...

پشت دریاها نه!

که همین نزدیکی...

هرچه میخواهی هست!




از خودم بود!نظر یادتون نره!

تقدس پزشکان!


یه سریالی هست" شاید برای شما هم اتفاق بیفتد!!!" کارگردانش عاشق کزت نماییه!
پدره دخترش سرطان خون داشت پول نداشت امپولشو تهیه کنه دم در اتاق دکتره واستاده که از دکتره بپرسه میشه یه هفته تزریقو عقب بندازه!
دکتره که اصن محل نمیداد بعد کلی التماس کردن واستاد جوابشو داد و بهش گفت:
"این دفعه هم سوالی داشتی وقت بگیر پول ویزیت بده بعد بیا جوابتو بگیر"
واقعا ممنون واسه این تصویر مقدسی که از چهره پزشکا تو ذهن مردم میسازن:|

خدا رو شکر!

 خوب شد انقلاب شد خواننده ها رفتن

شما 1 درصد فکر کن  تیتراژ ماه عسل رو شهرام شب پره میخوند!!!!

معبودا

معبودم ... 

یک بغل نیاز از من

یک لبخند اجابت از تو

لحظه هایتان لبریز از اجابت . . .التماس دعــــا

آلزایمر!

از اونجایی که دوستان مستحضرید بنده بدبخت فلک زده به دلیل مشکلات ناشی از انتقالی مجبور شدم تابستون واحد بردارم و تو این گرمای طاقت فرسا و ماه رمضون 4 روز تو هفته هلک و تلک بخاطر 5 واحد عمومی برم یزد!!!

از کزت نمایی  میگذرم!میرم سر اصل موضوع!

تو کلاس اخلاق تک و تنها و غریب نشسته بودم یهو یه چهره خیلی به نظرم آشنا اومد داشتم فک میکردم کجا دیدمش  که خودش بهم سلام کرد و

پرسید:شما نمونه نبودین؟!

-ئه چرا! میگم قیافتون آشناست!با خاکزار اینا همکلاس بودین؟!

-نه من یه سال کوچیکتر بودم و رشته تجربی!

-آهان....

بعدشم کلی حرف زدیم از رشته ها و دانشگاه هامونو اینکه دانشگاه یزد چقد دانشگاه نیست! و تنها حسنش استادای خوبش هستن!

الان دوهفته است سر کلاس و تو راه رفت و برگشت باهمیم کلی هم با هم حرف زدیم...اما من اسمشو نمیدونم!!!!روم هم نمیشه بپرسم!آخه بنده خدا منو به اسم صدا زد از همون اول!

اسمش هم تو لیست حضور غیاب کلاس ما نیست!خودش هر جلسه میره به استاد میگه حاضریشو میزنه!!!

همه چی ازش یادمه ها!اسمش یادم نمیاد...تو دبیرستان هم سرویسی بودیم اصلا...

فک نمیکردم آدم بخواد وارد 20 سالگی بشه حافظه اش هم از دست بده:|

طبل شادانه!

اینقدر به این طبل شادانه کوبیدین، ترکید دیگه!!

انقلاب

دانشجو های مصری از سال دیگه باید 2 تا 2 واحدی انقلاب 1 و انقلاب 2 پاس کنن!

عقب افتاده

تبلیغ سریال ماه رمضون میگفت تو اتاق دخترم عکس پسر پیدا کردم! 
آخه عقب افتاده ها! مگه دوره مشروطیتِ که عکس بدن بهم دیگه؟

...

  وقت بخشیدن و صاف کردن دلهاست.

پس اگر نگاهی,صدایی,زبانی ازمن بر دلت ترکی انداخته, به بزرگی میزبان این ماه مرا ببخش.

شاید فرصتی برای جبران نباشه....

التماس دعا

بزرگ شدن!

این روزا همه چی آرومه...زندگی روتین و عادیه !
عوض شدم... آرومم...حتی حوصله ی جواب دادن و کل کل با کسی رو هم ندارم...
حوصله ی هیچ چیز رو ندارم...با خودم خلوت کردم...انقد بی حوصله ام که دیدن کلاه قرمزی رو هم تعطیل کردم...
اونقدر خودمو بیکار کردم که برا علوم پایه درس میخونم... از نورو شروع کردم...تازه فهمیدم چقد نورولوژی شیرینه... اصلا هم فهمیدنش سخت نیست...به خودم میخندم که ترم 2 برا امتحان پایان ترم کل قسمت آناتومی عصب رو حذف کردم... و درعین حال متعجبم با این تصمیم قشنگ و سرنوشت ساز چطور پاسش کردم!
چهار ترم پزشکی خوندم تازه دارم قسمتهای سی ان اس رو که از جزوه میخونم از تو اطلس پیداشون میکنم!اینجور بگم بعد 4 ترم تازه بطن های جانبی و سه و چهار و رابطهاشونو از تو اطلس دیدم!اونم با کلی دقت! الان اگه یه خودکار بهم بدن میتونم شماتیکشو بکشم!!!!
حالا من میگم درس میخونم نسبت به خودم دارم میگم که درس میخونم ! مثلا روزی 3 ساعت بیشتر نمیتونم با جزوه کنار بیام...یه چند دقیقه بیشتر بشه واکنشهای آلرژیک تو بدنم شکل میگیره دچار شوک آنافیلاکسی میشم!!!
یه رویداد خیلی خیلی مهمتر که داره اتفاق میفته اینه که:
کم کم دارم بزرگ میشم..چند روز دیگه تولد 20 سالگیمه... آره بزرگ شدم... یه چیزهایی هم یاد گرفتم...مثلا الان وقتی برگه آزمایش مادرمو نگاه میکنم میتونم یه چیزایی بفهمم!!!و این بدترین درد بزرگ شدنمه!!!
هرچی من بزرگتر میشم و بیشتر میفهمم تارهای سفید لابلای موهای بابام بیشتر میشن...
هرچی من بیشتر میفهمم و بزرگتر میشم اعداد برگه آزمایش مادرم از حد نرمال فاصله ی بیشتری میگیره...
بزرگ شدن خیلی هزینه بره ...یعنی روزگار نامرد خیلی گرون فروشه..در قبال هیچی کل دارایی تو ازت میگیره... علاوه بر اون روزهای سرخوشی کودکی خیلی چیزای باارزش دیگه هم تاراج میکنه!
هیچ وقت فکرشو نمیکردم بزرگ شدنم انقد خرج برداره!
وگرنه  هیچوقت بزرگترین آرزوی بچگیم بزرگ شدن نبود !!!
چه کلاه گشادی سرم رفت!

درد...

درد اینجاست که دردم را نمی فهمی
ضربه میزنی...
لبخند میزنم...
به خیالت ضربه ات درد ندارد...
ضربه ی بعدی را محکمتر میزنی!
نه من دلیل ضربه هایت را می فهمم
نه تو حکمت لبخند های این زخم خورده را...
دل خوش می کنم دلم را به حرف قدیمی ها که گفته اند:
"اگر با من نبودش هیچ میلی..."
هر بار که نگاه سردت احساسم را به سخره میگیرد
دل بسته تر از قبل میشوم!
 حرف های تلخت...
رفتارهای خاصت...
همه را گذاشته ام به حساب خاص بودن خودم برای تو!!!
هرشب برای دلم قصه ها می بافم!
قصه هایی که خودم به حقیقتشان شک دارم!
دروغ چرا؟!
به کذب بودنشان ایمان دارم!
از علاقه و عشقی آمیخته با غرور میگویم!
غرور متعصبی که به عشق اجازه ی خودنمایی نمی دهد!
بیچاره دلم...
هنوز بچه است و زودباور!!!



یه دلنوشته بود از خودم...خوشحال میشم نظرتونو در موردش بدونم:)

احیا!!

ما یه جایی گفتیم وبلاگمون داره میمیره چون یه وبلاگ به بازدیدکننده هاش زنده هست همون بازدیدکننده هایی که کامنت میذارن!!!در حد اهدای عضو هم پیش رفته بودم که...

یه دوست بیماری اومده تو همون روزتموم پستامو کامنت گذاشته ...

الان وبلاگم احیا شده !!!

آهنگ!

آهنگی که روز قبل امتحان گوش میدادم :
بیخیال فردااا ، بیخیال فردااا … :D
آهنگی که بعد امتحان گوش میدادم :
مخور غم گذشته
گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن
گذشته برنگشته :|

کیا این موضوع رو قبول دارن؟

در روز معمولی:

اولی :به اذان چه قدر مونده؟

دومی :من چه بدونم! 

در ماه رمضان:  اولی :به اذان چی قدر مونده؟

  دومی :۳ ساعت و ۱۶ دقیقه و ۱۹ ثانیه و ۳۵ صدم ثانیه

زمان!


سی‌ثانیه زمان کمی نیست  صد بار می‌شود پلک زد...

شصت بار می‌شود گفت: "دوستت دارم"

در محضر استاد فی زور آبادی!

 

یکی از بزرگترین تجربیات دوران تحصیل استادکه به رایگان در اختیار مرید سرکش خویش قرار داده ولی شاگرد گستاخ قدر نمی نهد !

"باید درس نخوانی تا اگر افتادی ناراحت نشوی و غصه نخوریو اگر هم پاس شدی(با هر نمره ای) قانع و خرسند و شکرگزار باشی در صورتی که اگر درس بخوانی و ماکس شوی بخود غره میشویاگر پاس شوی و ماکس نشوی کفران نعمت کرده و ناشکری میکنی! و اگر هم زبانم لال بیفتی!از زندگی نا امید شده و چه بسا که دست به عمل قبیح خود کشی هم بزنی! و در هر سه حالت مرتکب گناه کبیره میشوی ! پس فرزندم درس نخوان که خیر دنیا و آخرتت در همین است"

و اما شعار استاد در طول زندگی تحصیلی!

"موفقیتی که به ننگ تلاش آلوده باشد را نمیخواهم"


عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست


تنگ چشمم گر نظر در چشمه ی کوثر کنم

+ادامه مطلب
ادامه نوشته

احمدی نژاد

حتما حتما برو ادامه مطلب:)

ادامه نوشته

قبول دارین؟!

قبول دارین بعضیا با عینک آفتابی عینه هندونه در بسته میمونن؟!
عینکو بر میدارن اصن تصورات آدم له میشه :|

یاد ایام قشنگی که گذشت!

سال تحصیلی 91-92 هم فِرت!
سال تحصیلی سخت و طاقت فرسا ! 38 واحد همه هم اختصاصی ! درگیری دوتا دانشگاه یزد و کرمان و در به دری ما دانشجوهای بدبخت !
اما قشنگی هاش چیزی نبود که بشه ازشون چشم پوشید...
خوابگاه....با یه عده هم اتاقی بچه مثبت! که اندازه ی خواهر دوسشون داشتم
 

+ادامه مطلب...


 

ادامه نوشته

تولدی دوباره!

واقعا آدم وقتی امتحاناش تموم میشه احساس میکنه دوباره متولد شده ! :)
من که همچین احساسی دارم شما رو نمیدونم ؟!

یه سوال فنی!!!!

من میخوام یه سولالی از جمع حاضر غایب بپرسم:

بنظرتون من ترم بعد متنبه خواهم شد؟ویا باز هم همه ی دروس رو تلمبار میکنم برای 24 ساعت قبل از امتحان؟!

توضیحات:بنده ترم بعد 23واحد از دم اختصاصی دارم...و همچنین کنکور علوم پایه نیز!

پ.ن:سال پایینی فک نکنی هیچی نمیگم حواسم بهت نیستا...فک کردی نمیفهمم روزی ده بار دلتنگ من میشی و میای اراجیفمو میخونی ولی غرورت نمیذاره نظر بذاری:D

شرم آوره!

قابل توجه اساتید گرامی!

خجالت بکشین دیگه، سی ملیون رای رو تو نصف روز شمردن، شما هنوز برگه ما رو یه نیگا بهش ننداختی!! :\

مشاوره تحصیلی!

سید امین(پسر دختر خالم) آزمون ورودی نمونه قبول نشده کلی داشت گریه میکرد...

انقد دلم سوخت...فک میکردی شکست عشقی خورده!!!

بهش قول دادم با برنامه ریزی های من رتبه زیر 1000 کنکور بشه:D

دیگه الان فک کنین خودتون چی قراره بشه:| این بچه میخواد آیندشو بسپاره دست من:|

حالا هرکدوم مشاوره ای بلدین بگین من بهش برسونم:D

عاقبت...یه روزی...یه جایی

عــــــاقبت یک جـــایـــی …

یــــــکــــــ وقتــــــی …

بــــــه قـــول شــــــازده کوچــــولو: دلـــــــت اهــــــلــی یک نفــر می شـــود …

و دلـــــــــت ؛ بــــــرای نـــوازش هــایش تنـــــــــگ مــــــی شـــود …

تـــــو مــــــی مـــانی و دلتــنــــگی ها …

تــــــو مــــــی مـــــــــانی و قلبـــی که لحظـــه دیــــدار تندتر می تپــــد....

ســـراسیمـــــه می شوی …

بــــــی دســــــت و پـــا می شوی …

دلــواپــــــس می شــــــوی …

دلبســــــتـــه می شوی …

و محــــــکوم میشوی...

به عشـــــــق و عـــــــاشـــق بودن....

عشــــــقی که حــالا شده است تمــــــام ذکر و فــــــکرتــــــ...

رهایی!

کی باشه شنبه ساعت 10 بشه!!

من از دست ایام امتحانت بِرَهَم!!!

یخچال!

عاقا من نمیدونم چه حکمتیه هروقت که من گشنمه،
فرق یخچالمون با کمد ، فقط چراغ توشه ! :|
حالا کافیه من مریض بشم اشتهام کور بشه ،
از تخم طوطی آمازونی بگیر تا شتر بریون در این گنجیده میشه ؛
ماه رمضون که دیگه هیچی اصن واویلاست … یخچاله ما داریم ؟ :D

خودمعشوق پنداری!

یه بیماری جدیدم اومده این روزا


به نام خود معشــــــــــــوق پنداری،

یعنی تا دوقیقه با بعضیا حرف میزنی فک میکنن

عاشقشون شدی:|

تنفر

تا چند روز پیش از یه شخص شخیصی به دلایل کاملا منطقی متنفر بودم ولی از عمون چند روز پیش به این نتیجه رسیدم حیفه احساس که خرجش بشه حتی از نوع نفرتش :|

پ.ن:سال پایینی میدونی کی رو میگم که؟!:D

حق نداری قضاوت کنی!

وقتی از تو دلِ کسی خبر نداری...

حق نداری از روی ظاهرش قضاوتش کنی.

نیمه شعبان بر همگی مبارک

یارمن٬ای یوسف زهرا

نیــــــــــــا٬اینجا کسی یعقوب نیست

لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست

ای گل زیبای من٬از غربتت اشکی نریز

نازنین٬اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست

گرچه در هر جمعه ای٬زیبا دعایت میکنند

بهترینم٬این دعاها٬جنسشان مرغوب نیست...

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

توقع نداشتم واقعا!

رفتم هندونه خريدم، بازش كردم دیدیم سفيده. 

روحاني از تو بعيد بود :|

این بود جواب اعتماد ما بهت؟

parse16

ضمن عرض خسته نباشید و خدا قوت

جواب سوالتونو گذاشتم تو ادامه مطلب...

پ.ن:بعد از اینکه کلی جواب نوشتم دیدم سوالی که پرسیدین یه کوچولو با سوالی که من فک میکردم پرسیدین فرق داره!البته جوابا رو تا آخر بخونین بازم به جواب میرسینا فقط من حوصه ام نشد دوباره کلش رو ویراش کنم!!!

ادامه نوشته

گشنگی!

یه جور گشنگی هم هست که فقط بعد مسواک میاد سراغ آدم ! :|

گناه دلمون!!!

راست میگه ها!

دقت کردین آدم وقتی همه سوالای امتحانو بلده،
یه احساس دستپاچگی و هول شدن بهش دست میده ؟ :|
اصن دستخط آدم از نستعلیق به میخی سومری تغییر حالت میده !
آدم دوست داره مثل قارچ خور از روی سوالا بپره
و سریع پاسخنامه رو ببره بکوبه تو صورت مراقب !
حالا هیبت نفر اول بلند شدن و برگه رو تحویل دادن بماند  :)

توهم!

توهمی که هیچوقت عملی نشد :
امروز از اینجا تا اینجا میخونم فردا بقیشو …
و دیگر هیچ ! :|

لذت!

واقعا دقت کردین ؟
لدتی که در پیچوندن دروس و افتادن با فراغ بال و طیب خاطر هست،
در حضور ۱۰۰% توی کلاس و پر کردن ۸برگ پشت و رو سر جلسه امتحان و ۲۰ شدن نیست ؟

پولشو من میدم!

من نمیدونم این اسایتد چشونه ؟! :|
خب عزیز من شما که داری ۹٫۵ میدی خب بده ۱۹٫۵ !! که چی مثلا ؟
یه ۱ مگه چقدر جوهر مصرف میکنه ؟ اصلا بیا پول جوهرشو خودم میدم ؟
فکر کنم به خاطر قیمت دلار باشه یا اینکه واردات جوهر ممنوع شده !